عرخا

قلم،هنر،عشق و دیگر هیچ

عرخا

قلم،هنر،عشق و دیگر هیچ

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر عرخا» ثبت شده است

شعر عشق یعنی...

عرخا

همه ما در مورد افسردگی شنیدیم اما یه سوال 

تا حالا تو آینه به خودت نگاه کردی؟

به خودت نه به آینه

همیشه ما به عکسمون تو آینه نگاه می کنیم (در واقع همون آینه )نه به خودمون

این بار سعی کن به خودت نگاه کنی

پشت  ابرها شهریست

بلکه دنیاییست

گویا میان عشق ها

گرد هماییست

نبودن عشقی ، ندیدن یاری

نبودن گیسویی

که به سویش دست آری

تمام وقایع با نبودن او 

برای پرنده ی قلبم

یک ضد هواییست


1394

عرخا

یک درختِ خشک

ریشه های بیرون زده ز خاک

غنچه های بی ثمر

یک تنه، پر ز چاک

نه نه

این کویر، آینست

این درخت ،عشقِ خشکیده ی من است

چاک ها، زخم های خنجر است

خنجری ز پشت، زدستِ دوستان

 

1394

عرخا

ای معدن آگاهی
من بنده و تو شاهی
سویم نظری افکن
من گمشده، تو  راهی


عرخا

سَردَرگُمَم زِ هر دَم خیالی اش

هیهات اگر به یادم بیاری اش

من قیمتم فراتر از این ها بُوَد ولی

افسوس ،از آن عشقِ ریالی اش


عرخا

شرابِ غنچه ی چشم تو

طراوتِ لحظه ی بهارِ من است

رکوعِ صدف در برابر تو

نوایِ نِیِ نفس های من است

سنگر دگر گیرد به من پناه

اما سرشت عشق تو

در انتظارِ نگاه من است


عرخا

در فکر تو بودم به یادتو

میدیدم تو را چونان سراب

 

غنچه شنزار دلم تا تو را بدید

بلند کرد ندای آب اب

 

عرخاقلم،هنر،عشق و دیگر هیچ