عرخا

قلم،هنر،عشق و دیگر هیچ

عرخا

قلم،هنر،عشق و دیگر هیچ

۲۲ مطلب با موضوع «دسته بندی موضوعی» ثبت شده است

هر وقت حالم خراب باشه شروع میکنم به شعر گفتن
ولی یه وقتایی حالم اینقدر خراب میشه که حتی حس و حال خودمم ندارم
اره حسش نیست، شاید اون با خودش برده

شعر عشق یعنی...

عرخا

آدما مثل آب هستن

اگه یه جا بمونن، حرکت نداشته باشن و راکد باشن

بدرنگ میشن بدبومیشن بدمزه میشن 

پس چه خوبه که همیشه در جریان باشیم...

عرخا

همه ما در مورد افسردگی شنیدیم اما یه سوال 

تا حالا تو آینه به خودت نگاه کردی؟

به خودت نه به آینه

همیشه ما به عکسمون تو آینه نگاه می کنیم (در واقع همون آینه )نه به خودمون

این بار سعی کن به خودت نگاه کنی

کاش زندگی هم عشق مطلق داشت 

مثل سرما، مثل گرما صفر مطلق داشت

کاش معنای عشق، وهم و خیال نبود

نرخ آغوش یار بر اساس ریال نبود

کاش آواز بلبل از سر شوق بود

بوسه ی روسپیدان از سر ذوق بود

کاش ترک یاد آن یار، از سر غفلت نبود

کاش تنور عشق گرم با هیزم شهوت نبود

کاش این زمان هم دکمه ی نیست داشت

مثل موسیقی،مثل دنیا دکمه ی ایست داشت


عرخا

- برو

-نمی تونم

- من می گم برو

- باشه ولی بگو چرا باید برم؟ مگه من مشکلی دارم!

- نه مشکل اینجاست که هیچ مشکلی نداری

- پس چرا برم

- چون به نفعته

- قبول دارم ولی چرا همه همینو بهم میگن

- چون برا همه مهم تر از خودشونی

- آخه...

- حرف نزن! اصلا چرا باید اینقد خوب باشی که همه عاشقت بشن؟!

- (سکوت)


خاطره

عرخا

هنر اگه افسردگی بیاره هنرنیست

عُقدَس


مثل عشق که اگه تعلق بیاره عشق نیست

جُنُونِه


عرخا

ای مددت جلوه گرِ نورِ حق

نور تویی، کور منم، ره بده


عرخا

پشت  ابرها شهریست

بلکه دنیاییست

گویا میان عشق ها

گرد هماییست

نبودن عشقی ، ندیدن یاری

نبودن گیسویی

که به سویش دست آری

تمام وقایع با نبودن او 

برای پرنده ی قلبم

یک ضد هواییست


1394

عرخا

ای نفسِ خود پرستِ همیشه با خطا عجین
دل از خودت رها کن و در خود خدا ببین

عرخا
عرخاقلم،هنر،عشق و دیگر هیچ